۸۰ کیلومتری کربلا‌...


هو المحبوب

آرزو یعنی:

اربعین حسینی …
داشتن یک جفت پای خسته
۸۰ کیلومتری کربلا!
موکب های بین راه….
و مردمان عاشقی که به التماس میخواهند خدمتی به زوار حسین بکنند.
آرزو یعنی
خسته باشی …
اما یاد اسارت زینبسلام الله علیها
و اهل بیت حسینعلیه السلام
بغضی شده باشد در گلویت
که تمام خستگی ات را فراموش کنی…
و میان راه به یاد طفل سه ساله اشک بریزی…
…روضه ی اکبرش را زمزمه کنی….
و در آخر عرض ادبی بکنی به ارباب بی کفن…

السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک و رحمت الله و برکاته

پ ن:

دلم جا مونده??

پ ن:

چون تو دارم همه دارم

دگرم هیچ نباید….

قصه ی ما به سر رسید....

مثلِ یک خواب بود….

خوابی که دلم نمیخواست تمام بشود….

وارد حرم عباس شدم

 میدانستم این جا تمام گره ها بدون دست باز میشود…

اما یاد دستان عباس 

عمود آهنین….فرق شکافته…

بی اختیار اشکانم را جاری کرد…

و تمام غم هایم را فراموش کردم

و در کنار ضریحش آرام گرفتم 

اما بی قرار بودم ،بی قرار برای زیارت قبر حسین علیه السلام.

برخاستم و از حرم اباالفضل خارج شدم….

واما بین الحرمین 

راهی رویایی…که انتهایش حرم ارباب بود….

بهشتی وصف نشدنی…

که هرکسی باید تجربه اش کند….

آرام آرام گام برداشتم 

پشت سر علمدار !و رو به رو ارباب بود…!

و این سوالِ در ذهنِ من،که چگونه بهشت در این قطعه جا شده است…؟!

وارد حرم اباعبدلله که شدم…

مات و مبهوتِ صحن و سرایِ ارباب بی کفن بودم.

دائما در ذهنم روضه ی علی اکبرش را زمزمه میکردم

….ولدی علی….ولدی علی…..

و آرام آرام قطرات اشک بر گونه ام جاری میشد.

دوباره با خودم زمزمه کردم:

غریب….عطشان….بی سر….

پ ن: حسین….آرام جانم…..

حسین….روح و روانم

آرام دل نوشت.

راه ورودی به قلب تو!


شنیدین میگن امام رضا برات کربلا رو میده?

توی صحن انقلاب بین همه ی آدمایی که اومده بودن تا گره هاشون باز بشه ،منم گوشه ای از صحن نشستمو ضامن آهو رو به جان جوادش قسم دادم …?

حاجتم این بار فقط یک چیز بود‌؛

کربلا….

جانم به این آقا…که زائراشو همیشه راضی برمیگردونه!
این بار  لطف آقا شامل حال منم شد 

و من کربلایی شدم….
 پ ن:باب الجواد راه ورودی به قلب توست

حاجت رواست هر که از این راه می رود….

برای لیلی....


اینم از تابستون ۹۶…با کلی خاطره?

تابستونی که بیشترش شد درس و کلاس ?و البته با خواستنی ترین خواستنی خودم لیلی.?
که کلا از اون دسته آدمایی هس که
ساعت ها در کنارش هم که باشی ازش خسته نمیشی.?ساداتن دیگه…?
دست خودشون نیس کلا تو دل برو تشریف دارن….?
و البته یه خرده هم لوس ?
اما چه میشه کرد بد جور توی قلبم جا خوش‌ کرده!?
و تندیس بهترین سفر تابستون۹۶ تعلق میگیرد به
مشهد الرضا_طرح ولایت که انصافا بهترین ساعات عمرم بود…و البته در کنار یه عالمه رفیق خوب و دوست داشتنی
از جمله همین سادات خانم خودم.?

مبتلای تو ام....یا رضا(ع)

و پنجره فولاد
التماس های گره خورده
و بغض هایی که پیش پای تو باز می شود….
این جا همه چیز بوی ملکوت میدهد
ایوان طلا…
کاشی ها….
 و این سوال همیشگی
مگر میشود آسمان روی زمین باشد؟!!
و من کبوتری بی پناه….
بال و پر شکسته…
خسته…
درمانده…
که فقط جلد همین گنبد و بارگاه است
امده ام تا پناهنده باشم آقا جان
امده ام تا در گوشه ی حرمت عقده های دلم را باز کنم.
نشانی دلم این است…
مشهد_پنجره فولاد-کنار زخم_جنب التیام تو
پ ن:

نوشته شده توسط آرام دل

عکس: آرام دل