آرام دل

این جا طلاییه است…. بهشتی میان جهنم غربت و غریبی! به دور از دنیا و زرق و برق هایش….. به دور از ریا ودو رنگی این جا متبرک به نفس های مادر است…..تجلی گاه بهشت بی نشان علی (ع). این جا قدمگاه بزرگ مردانی است چون همت و باقری و خرازی و… بیشتر »

آب شد دلم وقتی که …. در کوچه های مدینه به پاره تن رسول الله جسارت کردند! آن زمان که پای مغیره به خانه علی باز شد… آن روزی که یاس شکسته ای زیر آوار شرر آتش می سوخت….و پشت آن آتش دری بود!….میخی بود….محسنی بود…. و زمانی… بیشتر »

نگاهش به او خیره می ماند قد و قامتش را برانداز می کند….. و در دلش زمزمه می کند: الحق که مجتبی زاده ای عمو جان! قاسم نگاه نافذ عمو را که میبیند سرش را پایین می اندازد و به طرفش قدم بر می دارد موهایش که از کنار عمامه بیرون ریخته جمال حسنی اش را… بیشتر »