روضه رضوان رضا.....

روضه رضوان رضا.....

ای وجودت همه جود و کرم و رحمت و عشق
ای تجلی رضا(علیه السلام) و مه خورشید ولا
نظری کن که شود قسمت ما کرب و بلا
میلادت در شهر الله غوغایی به پا کرد آقا جان، که خداوند می بخشد در این ماه هر ذنب و گناهی…
چه قدومی داشتی که خدا به یمن نام مبارکت چنین يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ می بخشد و می بخشد….
و رجب بزمی است که با قدوم شما کامل می شود…
باب الجواد راهی به بهشت می شود اگر تو ضامن این آهوی گریز پا شوی!

پ ن:
لیلی نوشت
و
آرام دل نوشت

راز دعای شهادت رهبری درحرم رضوی

راز دعای شهادت رهبری درحرم رضوی

از سالیان پیش ، شاید از اواسط دهه هفتاد بود که دانستم حضرت آقا در انتخاب و استخدام کلماتشان در بیاناتشان بسیار دقت داشته و ریزبین‌اند. و بر همین اساس و با دقت و غور در ادبیات ایشان سعی می‌کردم مسیر صواب را در انبوه مطالب مختلف سیاسی و فرهنگی بیابم (مخصوصا در ایام انتخابات).
بماند که ایشان تا حد بسیار قابل ملاحظه‌ای نسبت به انتخاب کلمات فارسی تلاش دارند. یادم نمی‌رود آنجا را که برای ذکر و یاد نام سردار حاج احمد متوسلیان، به جای عبارت جاویدالاثر که بسیار متداول و جاافتاده بود از عبارت جاویدنشان استفاده کردند.
علی‌أی‌حال، ایشان در قسمت دعاهای آخر بیاناتشان در نوروز96 حرم مطهر رضوی ، برای اولین بار دعا برای شهادت را در ملأ‌عام و در مواجهه مستقیم با مخاطبین بیان داشتند؛ چند نکته‌ی باریک‌تر از مو مجددا اینجا مستتر است:
یکم: اینکه ایشان این دعا و درخواست شهادت را در در عین حالی‌که اختصاصی برای وجود مبارکشان طلب کردند، اما این استدعا را لابلای دعا همه آرزومندان شهادت عنوان داشتند تا بتوانند از جمعیتِ مخاطبِ خود که جملگی از پیروان صدیقش و یحتمل آرزومندان شهادت باشند، آمین محکم‌تری بگیرند.

دوم: این دعا که برای اولین بار مطرح ‌می‌شود می‌تواند نوعی اعلام جهاد علنی باشد علیه همه‌ی دشمنان داخلی و خارجی ( مخصوصا فتنه‌جویان منافق‌صفتی که در لباس خودی ، نفوذ کرده‌اند به مصادر نظام و انقلاب) که انگار دارند عرصه را بر انقلاب و نظام تنگ می‌کنند تا گفته شود تا این علی هست باید خواب تسلیم‌شدن و سازش و تحمیل جام‌زهر را ببینند. این علی شهادت را ترجیح می‌دهد بر سازش در اوج اقتدار!
سوم: بزرگترین و پررنگ‌ترین لکه‌ننگ تاریخ بر پیشانی مردم بعد از وفات حضرت رسول (ص) قرار دارد که در زمانِ آنها کوثر هستی و تنها دختر پیامبرشان را کشتند؛

ننگ ابدی بر مردم کوفه است که در زمان آنها و بلکه توسط بعضی از آنها، عزیزدردانه خلقت و تنها باقی‌مانده از فرزندان پیغمبرشان، حضرت حسین بن علی(ع) را با آن وضع به شهادت رساندند.

همه مردمان اعصار مختلف ائمه اطهار(ع) متهم هستند به اینکه نتوانسته‌اند از نفس مبارک امام‌شان دفاع نموده و او را بر جان و زندگی‌شان مقدم نداشته و ائمه اطهار را به شهادت رسانده‌اند. این نگاه سنگین تاریخ اسلام ( بلکه شرم تاریخی ) برای مردمان هر عصری از هر امامی وجود دارد.
امت امام خمینی (ره) اما مفتخر هستند به اینکه ( اگرچه از دیدار و حضور امام زمانشان محروم بوده‌اند ولی) تا آخرین نفس و آخرین قطره از نایب امام‌شان حضرت روح‌الله دفاع نموده‌اند و هیچ بدخواهی نتوانسته گزندی به ایشان بزند و ایشان بر اثر کهولت سن از دنیا رفته‌اند و نه با قتل و یا شهادت در میدان نبرد. این می‌تواند یک افتخار باشد برای امت امام.
امت امام خامنه‌ای به پاراگراف بالا از این زاویه هم باید به این دعای اخیر مولایشان نگاه کنند که به هر دعایی آمین نگویند.

محافظت و پاسداری از نفس مبارک مولای زمانه، جز با بصیرت در زمان مقتضی و اقدام به موقع و به اندازه میسر نخواهد شد.

دیده شده در:

@RASHID101

هٰادی اَگَر تُویی کِ کَسی گُـمْ نِمی‌شَوَد ..


سین ، الف ، میم ، را ، الف ..سامـرآ

واژه ی قریبی است برایت!

غربت ارثیه خانوادگی این خاندان است.

خرابی های حرم

نوشته های توهین آمیز جلوی در حرم 

گواه است….

و در و دیوار فریاد میزنند این همه غربت را…

ای غریبِ مدینه‌ی دوم

مـرد خلوت نشینِ سامرا .. 

 ای دهمین خورشید ولایت 

ای تابناک ترین ودیعه الهی بر عرش و فرش 

و ای که دل ها از برکت حضورت روشن بود و سحر از دیدن قامت زیبایت به اوج می

رسید ….

ای یگانه فرزند جواد ؛باب الحوائج!

 چه غریبانه تو را به زهر کین به شهادت رساندند و چه زیبا نامت بعد از هزاران سال جاودان در دل زمانه باقی است.

امروز اسمان هم دلتنگ غریب سامرا است 

وسیاه پوش 

می بارد و می بارد….

پ.ن:

لیلی نوشت 

آرام دل نوشت 

 شیعتی إنی غریب...


یا عالی.

روی خاکهای کوچه جای پایی آشنا می بیند و مشتاقانه

 در پی صاحبش می دود، درست حدس زده بود؛ جای پای علی ع بود،

 نگاهش به سلمان که افتاد با تعجب گفت

 اما در مسیر فقط یک رد پا روی خاکها مانده بود! تو از کدام راه آمده ای؟

- از همان راه که علی ع آمد! 

– پس رد پا؟!

سلمان لبخند می زند و مرد تازه می فهمد سلمان حتی قدمهایش را هم روی جای پای علی می گذارد!!

سلمان لبخند می زند و مرد تازه می فهمد «سلمان از ماست» یعنی چه…

دوباره مسیر آمده را برمی گردم، روی زمین آنقدر جای پا هست که نمی شود بین آنها جای پای علی ع را پیدا کرد!! رد پاهایی به هر سمت و سو!!

یک لحظه شک می کنم، اصلا آیا علی ع از این مسیر رفته است؟!

دوباره مسیر را بر می گردم، کمی آن طرفتر یک رد پا تنها و غریب مسیر دیگری را رفته است!!

جای پا را دنبال می کنم و می رسم به نخلستان!!

صدای ناله مردی می آید، خوبتر که گوش می دهم می شنوم انگار صدا می گوید: شیعتی إنی غریب…

بهارجان ها

یابن الحسن آقا جان…این بهار ها که پی در پی درحال آمدن هستند برای ما بهار نمی شود….

روزهای بدون شماکهنه روز هایی هستند که هرگز برای ما نو نمی شوند….

و آن زمان که  بیایی روزها در پس هم نو خواهند شد…

بهار همیشگی ما شمایید

قربان قدم هایت آقا جان

بیایید و ببارید بر این جان های مرده تا تازه شوند و جان بگیرند…..

و تا ابد بهار بمانند…

این بهار ها که برای ما آقا نمیشود….

عزیز فاطمه دارد بهار آمدنت دیر میشود….

آرام دل نوشت