آرشیو برای: "آبان 1395"

چهل روز گذشت......

زینب! جان برادر!سریع تر گام بردار.... بی تاب دیدنت بودم! کجا ماندی عزیز برادر؟ امروز دیگر با خاطری آسوده اشک بریز... دیگر خبری از حرامیان نیست! گریه کن یادگار مادرم... راستی مبادا غصه ى سه ساله را بخوری که در آغوش مادر است! زینب جان شک نکن ما… بیشتر »

چـــادرانه

امروز در این خیابان ها دختر با حیا بودن سخت است..... سخت نه خیلی سخت...... گویی اکثر مردم می خواهند با نگاه هایشان چادر از سرت بکشند....و تو محکم تر چادرت را میگیری از کنار یک عده که رد میشوی حرف هایی می شنوی سرشار از قضاوت ..... قضاوت های نادرست… بیشتر »

کربلا...اربعین...حرم...

​ یابن الحسن کجایی آقا جان؟! تو هم پیاده آمده ای آقا؟ پا به پای زائران جد بزرگوارت؟ به راستی که دیدنیست زمانی که اباعبدلله و اباالفضل العباس به استقبال زائران ایستاده اند....و چه دیدنی تر صحنه ى روبه رو شدن حسین(ع) با نهمین فرزند از نسل خود! او را… بیشتر »

سکانس برتر

​ ناریه:ما حاضریم با شما همکاری کنیم. عمره : او از جانب خودش حرف میزند مختار راستگوترین و عادل ترین مردیست که دیده‌ام چطور منکر مردی شوم که خداترس بود ؟! رویای جوانیَم داشتن همسری ‌چون او بود خدا هم مردی را قسمتم کرد که فخر عرب بود و فخر دین او… بیشتر »

کتاب از دیدگاه رهبر

دین و دنیای بشر و جسم و جان انسان به برکت کتاب تامین و تغذیه می شود و فرآیند کمال بشری به وسیله کتاب تحقق می یابد. رهبر معظم انقلاب بیشتر »

شرط عشق جنون است......

مختار: تو چرا از قافله عشق جا ماندی کیان!؟ کیان: راه گم کردم ابو اسحاق مختار: راه بلدی چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه!؟ کیان: راه را بسته بودند از بیراهه رفتم هر چه تاختم مقصد را نیافتم، وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود!… بیشتر »

امان از دل کریم عالم.......

امان از دلی که روی زرد پیغمبر (ص) دید..... پهلوی شکسته مادر را دید...... سر در چاه کردن های پدر را دید...... و خود به تنهایی وارث غربت بابا شد...... چه شب ها که به یاد مظلومیت برادرش بیدار ماند و به پهنای صورت اشک ریخت.... دورویی یاران به دلش چنگ… بیشتر »

کربلا منتظر ماست......

حسین جان......!!!!!!!! دلم کاسه آبی شده پشت زائرانت، دیگر طاقتم تمام شده.... هرچه به اربعین نزدیک تر می شویم دلم بیشتر کنده می شود! بی تابم ، بی تاب بین الحرمین...... دستم را به پاره های چادر دخت حسین(ع) گره زده ام او حال کربلا نرفته را خوب می… بیشتر »

کربلایی ها....

  آنان را که از مرگ می ترسند..... از کربلا می رانند...... وقتی کار آن همه دشوار شد که ماندن در دمشـــــــق معنای شهادت گرفت... هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود.... و کربلایان پای در آزمونی دشوار بگذارند..... پ ن: سید مرتضی آوینی ما مرد جنگیم........ بیشتر »

همسرانه....از جنس مدافعان حرم

تقدیم به خواهرانم خیال کردی راحت است ؟! دل شیر می خواهد لباس رزم را بر تن مردی کنی که نفس هایت را با نفس‌هایش تنظیم کردی و یک عمر ، دستانت را به التماسِ اجابتِ دعایش در برابر خدایت بالا ‌بردی‌ ! جرئت می خواهد چکمه ی رزم بر پای شازده ای کنی که تا دیروز… بیشتر »

دوستی با خدا .....

ما بچه هایمان را دوست داریم آیا حسین بن علی (ع) بچه های خود را دوست نداشت؟ قطعا او بیشتر دوست داشت. او انسان تر از ما بود،هم عواطف انسانیش بیشتر بود و هم بیشتر از ما فرزندانش را دوست  داشت اما در همین حال حسین (ع) خدا را از همه کس و همه چیز بیشتر دوست… بیشتر »

عاشورا هنوز به شب نرسیده!

آری عاشورا هنوز به شب نرسیده ... هنوز صدای قرآن خواندن حسین (ع) از بالای نیزه شنیده می شود یعنی حسین(ع) و قران جدا از هم نیستند، نکند که قران را فدای حسین (ع)وحسین (ع)را فدای قران کنیم هنوز باران تیر بر سر نمازخوانان عاشورایی فرود می آید همانان که… بیشتر »

کدام هنوز زنده اند؟

دکتر علی شریعتی: آن ها که تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند،مرده های خاموش و پلید تاریخ اند و ببینند آیا کسانی که سخاوتمندانه با حسین(ع) به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب کرده اند (در حالی که صد ها گریزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود… بیشتر »

خانه دوست

این جا ایران به افق محرم است........ بوی گریه ، بوی بغض ، عطر محرم.....فضای پاییز را دگرگون کرده است! حال خوب یعنی ، محرم باشد ...... خانه صاحب عزا باشی ، سایه ولایت باشد.......روضه علی اکبر لیلا هم باشد!!! آه که شیرین است تنفس هوای دوست....... با… بیشتر »